- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و ولادت امام سجاد علیه السلام
ای که خورشید جمالت پرتو افشانی کند عـالمی را جـلوهات زیبا و نـورانی کند تو همان خورشید تقوائی که عرش و فرش را از فروغ و جلوۀ تو حق چراغـانی کند جای دارد رهگذارت را ز گلهای بهشت جبـرئیل از عـالـم بالا گـل افـشانی کـند ای بهشتی رو عجب نبود اگر رضوان خُلد از جنان گرد سرت اسپـند گـردانی کند میزند لبخند بر رویت حـسین بن عـلی تا تـمـاشـا در رخت آیـات قـرآنـی کـنـد امشب از یمن قـدوم با شکوه تو حـسین هرکجا سائل بود دعوت به مهمانی کند زیـنت عُـبّادی و شایـسـته بـاشد تا خـدا نام زین العـابدین را بر تو ارزانـی کند شب همه شب بردعا و نغمهات مرغ سحر گوش جان را میسپارد تا غزلخوانی کند سر زند ازچشم تو تا عرش یک رنگین کمان هر زمانی دیدهات را اشک بارانی کند هیچ کس را با چنین تقـوا ندیدم غیر تو سجدههای خویش را اینقدر طولانی کند ای شهید زنده جز تو کیست بعد از کربلا تا از این گلشن به اشک خود نگهبانی کند شمع جـمع محـفـلِ امـروز مائی و ز ما غیر تو فردا چه کس رفع پریشانی کند کوثر توفـیـق میخـواهد ز درگـاه خـدا تا «وفائی» در مـدیح تو ثـنا خوانی کند
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام سجاد علیه السلام
وقـتی که فـروغ ازلی دیـدن داشت انـوار خـداونـد جـلـی دیـدن داشـت بـا دیـدن فـرزنـد عـزیـزش سـجّـاد لبخـند حسین بن عـلـی دیـدن داشت ************* شادی و طرب به دست غم بند زده است دل را به سرور و عشق پیوند زده است دیدند زمین و آسمان نـورانی است گفـتند مگر حسین لبخـنـد زده است ************* مـحـبـوب حـریـم حـق تـعـالـی آمـد تـفــسـیـر گـر نـــور و تـجّــلا آمــد درفصل شکفتنش سروشی میگفت سـجـاده نـشـیـن عــرش اعـلا آمــد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام سجاد علیهالسلام
تا دل غم زده از هجر به فریاد آمد نوری از سینۀ جانسوز به امداد آمد عشق مشغول ثناخوانی اربابش بود خــبـر از آمـدن سـیـّـد الاوتــاد آمـد چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب ناب که با مـژدۀ میـلاد آمد طلب مغفرت از کوی خدا میکردم بخـشـش دست کـریـمانۀ سجـاد آمد به تماشای حرم باغ بهشت آمده بود که از آن باغ جنان شاخۀ شمشاد آمد گرد او حور و ملک شاد به هم میگفتند که در این ماه نبی افضل اعیاد آمد حرم سبط نبی عاطفه باران شده بود گـوئیا فـاطـمـه هم دیـدن نـوزاد آمد خنده از خندۀ اربـاب ندیدم خـوشتر که در آغـوش پـدر زینت عـبّاد آمد تابش نور امامت ز جمالش پیداست به حـسین ابن عـلی افضل اولاد آمد تا در آن لحظه به هم چشم دو رهبر وا شد افــق قــافــلـۀ کــرب و بــلا پـیــدا شـد ای همه عمر و همه روز و شبت عرفانی وی که از بیم خدا سجدۀ تو طولانی تو همان ناطق قرآنی و قرآن صامت هـمه دم بر لب تو زمـزمـۀ قـرآنـی این صحیفه است زبور تو و اخت القرآن خـطبههای تو گـواه سخن طـوفـانی بنده آزاد مکن، ما همه در بند توأیم گول نعمت نخورد بنده رود مهمانی عرب از دودۀ تو فخـر به عالم دارد عجم از تیرۀ تو شد نسبش رحمانی مادر توست پس از فاطمه اُمُّ السُعداء پـدرت یـثـربـی و مـادر تو ایـرانـی شهربانو که به او فاطمه فرمود عروس دومیـن اُمُّ الائمه ست هـمین ایـرانی هر کسی راه به درگاه که پیدا نکند مام پاکـیزۀ تو داشت عجب ایـمانی نـوۀ حــیـدر کـرار که ایـرانـی شـد کشور ما شده از اصل و نسب ربانی کشور ما که به فامیلی تان مفتخر است خاک این خطه به درگاه رضا معتبر است نه فقط سلطنت عشق تو محدود مجاز که دو عالم به تولای تو باشد ممتاز ای تبرّی ز عدوی تو همه شرط عمل وی تـولای تو امضای قـبولیِّ نماز مرغ خوش لهجه ز شیدایی تو میخواند نفـس باد صبا از تو کند عـشوۀ ناز ابر و باد و مه و خورشید به فرمان توأند بارش ابر به دستور تو برگردد باز نه ملک هستی و طاووس نه داری پر و بال لیک هرگاه بخـواهی بنمایی پرواز نه زمان مانع فرمان تو باشد نه مکان گُل ز تصویر درآری چو کنی دست دراز اینهمه نصّ امامت به نهان است و عیان چه نیاز است که تکرار نمایی اعجاز گِـل ما ساخـتـۀ نـور اضافات شماست دل ما منبع سرشـار افـاضات شماست آسمان بینـفـس گـرم تو احـیا نشود عرش و کرسی و فلک جز به تو برپا نشود قلم و لوح به دستان تو عادت دارند حکم جبریل ملک جز به تو امضا نشود ای عبادات تو مصداق عبادات علی بیعـبادات تو محراب مصلا نشود سوز دل اشک سحر حال مناجات ز توست سـفـرۀ ذکـر دعـا بیتـو مهـیا نشود اولین روضه، پس از کرب و بلا کار تو بود پرچم روضه که بیاذن تو برپا نشود تا چهل سال فقط کار تو گرییدن بود نهضت سرخ به جز اشک تو ابقا نشود شام از خطبۀ غرای تو شد شام خراب غل و زنجیر که مانع به تولا نشود پیشمرگ تو علی اکبر و عباس توأند بیعـلـمداری تو قـافـله برجـا نشود زینب آمادهٴ فرمانبری حضرت توست دولت مهدی زهرا ثمر نهضت توست
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام سجاد علیه السلام
در رحمت ز عرش تا وا شد پـر پـروازمـان مـحـیّـا شـد رخ یـوسف نـشانـمان دادند دل مجـنـونـمـان زلیـخـا شد صفـحـات صحـیـفـۀ نـوری ورقی خورد و عشق معنا شد نفسی زد کسی و بعد از آن تن دنـیـای مُـرده احـیـا شـد رخ خود را نشان عـالم داد هـمـۀ اعــتـبــار دنـیــا شــد قـلـمـم اسـتـعـاره کــم آورد رخ زیـبـاش تـا هـویـدا شـد به زمین مـاه مشـرقـین آمد عــلــی دوم حــسـیــن آمــد شب اربـابـمان سـحـر دارد به روی دامنـش قـمـر دارد همه از شـوق نو رسیـدۀ او به لـبش خـنـدهای اگر دارد شب رویـاسـت نـخـل امـیّـد پـدر و مــادری ثـمــر دارد دل بابا عجیب پُر شور است و خـدا از دلـش خـبـر دارد به نگاهش عموی بیتـابش نـتـوانـسـت چـشـم بــردارد سـر بـوسـیـدن لـبـان پـسـر پـدرش مـیـل بـیـشـتـر دارد و به کوری چشم بد نظران پــدری بـاز هـم پـسـر دارد به دعایش دخـیل بـسته شده پـری از جبـرئیل بسته شده
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام سجاد علیه السلام
بـاز یـاران عـیـد دیـدار جـمـال یـار شـد بـاز فـصل رؤیـت مـهـر رخ دلـدار شـد باز مُلک کبریا شد غرق در دریای نور بـاز مـیلاد حـسین بن عـلـی تـکـرار شد جان به کف گیرید جانان میرسد از کوه نور دیـده بـگـشـایـید اینک لحـظـۀ دیـدار شد چشم ثارالله روشن شد به رخـسار عـلی دامن شعبان، بهار از این گل رخسار شد بر گل رخسار، لبخندت مبارک یا حسین لیـلۀ میـلاد فـرزنـدت مبــارک یا حسین مرحبا ای مـاه شعـبـان آفـتـاب آوردهای آفـتـاب روی حـق را بینـقـاب آوردهای شهربانو این که در آغوش بگرفتی علیاست؟ یا دوبـاره احـمـد خـتـمـیمـآب آوردهای بوی عطر احمدی بر آسمان سر میکشد بلکه بر گلهای زهرایی گلاب آوردهای بـر حـسینبنعـلی زادی عـلیبنالحسین یا مگر از کعبه امشب بوتراب آوردهای مـادر ایـرانِ اهـلالـبـیـت، مــام نُـه امام ای عروس فاطمه از فاطمه بادت سلام این پسر سر تا قدم جان حسینبنعلی است این پسر نور است و فرقان حسینبنعلی است این پسر یک باغ لاله از بهشت فاطمه است این پسر روح است و ریحان حسینبنعلی است این به روی شانۀ باباست قـرص آفـتاب این به روی دست، قرآن حسینبنعلی است این پسر یاسین و طاها، این پسر والشمس و طور این پسر نور است و فرقان حسینبنعلی است نـور هـم گردیـده مبهـوت رخ نـورانیش جای لبهای علی پیداست بر پیـشانـیش مرغ شب هر شب بُوَد محو مناجات شبش ذات ربالعالمین مـشتاقِ یا رب یـا ربش هر نفس دارد هزاران ذکر در عمق وجود بـلکه آنی نام معـبـودش نیـفـتد از لـبـش شب که در محراب مشغول مناجات و دعاست آسمان پیچد به خود در شعلۀ تاب و تبش جـان مـن جـان هـمـه ذُریّـه و اُمُّ و ابــم خــاک درگـاه وی و ذُریّـه و اُمُّ و ابـش با مناجـاتش دل شب، دیده را دریـا کنید در مضـامین دعـایش وحی را پیدا کـنید اوج پروازش سماوات و نمازش بر زمین روح در آغوش حق بر دامن خاکش جبین بسکه زینت داد در حال نمازش بر نماز از خـدا آمد ندایش «انت زینالعـابدین» شب که از خوف خدا تا صبح چشمش میگریست زنـده میشد یـاد شبهای امیرالـمؤمنین خط او مشی من است و مهر او دین من است دین همین است و همین است و همین است و همین بـا ولای او سـرشـتـه از ازل آب و گِـلم وای اگر یک لحظه مهر او نباشد در دلم ای به زنجیر اسارت مُلک هستی را امیر حـلقۀ زنجـیرها در حلـقـۀ عشقـت اسیـر ای خـدا را شیـر ای فـرزند شیـرِ کـبریا شیری و در حلقۀ زنجیر هم شیر است شیر پای تو بر ناقـۀ عـریان به چـشم آسـمان دست تو در حلقۀ زنجیر ما را دستگـیر من نمیگویم خدایی، بندهای چون بندهای؟ هم کریمی هم عظیمی هم سمیعی هم بصیر عـبـد ذات کـبـریـایی کـبـریـایی میکـنی در مـقـام بـنـدگـی کـار خـدایی مـیکـنی گوش جانها پُر بُوَد پیوسته از آوای تو شام میلـرزد هنوز از خطبۀ غـرای تو از سرشگ چشم گریانت وضو گیرد نماز ای وضوی بندگی از خون ساق پای تو خطبۀ ناب تو را نازم که در طشت طلا گـفت بابـا آفـرین بر مـنـطق گـویـای تو از زمیـن کـربـلا تـا شـام از بـالای نـی چـشـم ثـارالله بـودی بـر قـد و بـالای تو تــو سـوار نـاقـۀ عـریـان حسین دیگری هم حسینی هم حسن هم احمدی هم حیدری ای بـیـابـان بـقـیعـت وسعـت دلهـای ما پیـشتر از آفـرینـش رهبر و مـولای ما هم فروغ مـاه رویت خـوبتر از آفـتاب هم خـیال باغ حُـسـنت جـنـةالاعـلای ما ذکر تو توحـیـد ما تهـلـیـل ما تکـبـیر ما حُـبّ تو ایـمـان ما دنـیای ما عـقـبـای ما نیست در صحرای محشر وحشتی از تیرگی تا درخـشد پـرتـو مهـر تو از سیـمای ما وصف تو ذکر خوش لیل و نهار میثم است مهر تو روز جزا دار و ندار میثم است
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام سجاد علیه السلام
پُـر میکـنـیم از می گـلـوی بـادهها را تا مـسـت بـاشـیـم انـتـهـای جـادهها را امشب به سمت خـانـۀ سجـاد انـداخت دسـت ارادت هـای مــا سـجــادههـا را این دومین نـوریست که تا منجـلی شد در آسـمـانـم مـاه را مـیبـیـنـم امـشـب گـمـراهـم امـا راه را میبـیـنـم امـشب حـــالا کـه آقــای دعــا دارد مــیآیــد فخر است امشب آسمان را بر زمینش میخـنـدد و افـلاک حـیـران طنـیـنـش روح دعا، مرد خدا، جان حسین است با تیرهایی که روان از چشم جادوست صید غزال نرگس او هر چه آهـوست این افـتـخـار مـردم ایـن آسـمـان است با یک نگاهت سنگ هم اعجـاز کرده در راه اثـبـاتـت حـجـر لب بـاز کرده هر وقت میخـواهم که قـلبم را بشویم با دست لبـریز از دعایی که تو داری ما را ببـر سـمت خـدایـی که تو داری هر جـا که بـاشی کـربـلا آنجـاست آقا آزادی از بــنــد اســارت در اســارت دست خدا بوده است یارت در اسارت ای آسـمان، شرمنـده از باران چشمت بـاران چـشـمـان تـو را بــاران نـدارد ای آسـمـان! که بـارشت پـایـان نـدارد بعد از بلای شام، شامت را سحر نیست
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام سجاد علیه السلام
ای به عـبّاد این جهـان استاد ای مـلـقّـب بـه سـیّـد سـجــاد ای نبی را تو بهترین فرزند ای علی را تو برترین اولاد ای ز هـست تو هستی عـالـم ای ز جـود تو جـود ما ایجاد ای ز فضل تو عقل آدم مات ای ز عـلم تو در عجب عبّاد ای ز تو شد خراب کاخ ستم وی ز تو کاخ عدل و داد آباد طاعت خلق این جهان صفر است طاعت تو فـزون تر از اعداد نخـل دین کـام یـاب شد از تو خـرمن ظلم از تو شد بر باد گـشت رسوا یزید بد فـرجام تا که کردی تو خطبه ای ایراد از بـیانات مـحکـم تـو یـقـیـن سرنگون شد ز تخت ابن زیاد نطـق زیـبا و آتـشین سخـنت درس آزادگــی به عـالـم داد بـا گـذشت تو ای ولـی خــدا ریشه کن شد بـنای استـبـداد سخـنانت به صفـحـۀ تـاریـخ ثبت شد تا بـشر شـود ارشاد گشت امشب ز یمن میـلادت دل ما شاد خـلـق عـالـم شـاد شعر ژولیده را بکن تضمین ای به عـبّاد این جهـان استاد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام سجاد علیه السلام
سوی مجـنون برسانید که لیـلایی هست ما شنیدیم در این شهـر که آقـایی هست دور این خانه شلوغ است اگر جایی هست درمندیم و دلی خوش که مداوایی هست شب عـیـد است بـیـایـیـد حـنا بـگـذاریـم سـر بـه پـای قـدم مـرد دعـا بـگـذاریـم تا پـدر چـشـم به چـشمـان تو احیا دارد پـر گــهــوارۀ تـو روح مــسـیـحـا دارد و حسن خیره به چشمان تو نجـوا دارد نـوۀ حـضـرت زهـراست تـمـاشـا دارد جـلـوۀ نـام عـلـی بـر تـو مـبـارک بـادا سـومـیـن نام عـلـی بر تو مبـارک بـادا فـطرسی آمده و از تو پـری می خواهد از تو عیـسی نفس ناب تری می خواهد یوسف از تو نمک بیـشتـری می خواهد که غـبـار قـدمت رفـتـگـری می خواهد یـاکـریـمـیم و سر جادۀ تو شیـعـه شدیم ما کـنـار پـر سـجـادۀ تو شـیـعـه شـدیـم عشق وقتی که به سر حـدّ نهـایت برسد تازه شاید که سرش بر کف پایت برسد چـشـم هر شـاه اگر سوی عبـایت برسد نه محـال است مـقامش به گدایش برسد نه فقط پـهـنـۀ افلاک نمک گـیر تو است تو از این کشور و این خاک نمک گیر تو است مثل پـیـراهـن یوسف که به کـنعـان آمد مـثـل ابـری که سـر خـاک بـیـابـان آمد قـبـلـۀ هـفـتــم اگر سـوی خـراسـان آمـد خــانـۀ مــادریـش بـود کـه ایــران آمــد بـنـویـسـیـد کـه آقـا پـسـر ایــران اسـت افـتـخـار بـشـر و تـاج سـر ایـران است عـشـق ایرانی ما؛ کار بـنـایت با ماست حوض و فوّاره و ایوانِ طلایت با ماست طاق و گلدسته، رواق، آینه هایت با ماست خادمیِّ حرم و صحن و سرایت با ماست طرح زیباتری از بـاغ جـنان می سازیم و ضریح نـویی از فرشچیان می سازیم مصلحـت بود اگر؛ شیـر خـدا می گشتی تو علی هستی و شمشیر خدا می گشتی شک نداریم که تکـبـیـر خـدا می گـشتی تکـسوار عـرب و تـیـر خـدا می گـشتی بازوی هاشمی ات رزم چو در سر می داشت کربلا زیر قدمهـات ترک بر می داشت رخصتت بود اگر؛ یک تنه لشگر بودی میـمـنـه میـسره از رزم سـراسـر بودی پشت در پشت پـدر تیغ دو پیکـر بودی رخصتت بود اگر حضرت حیدر بودی کـربـلا دیـد پـدر را نـفـست یـاری کرد وه که با نام تو عـباس عـلـمـداری کرد واژه ات خطبه شد و تیغ علی وار آورد خطبه ات شور عـلی در دل پیکار آورد چه بـلایـی به سر کـاخ سـتـمـکار آورد شیعه را با شب و شمشیر و دعا بار آورد با تو در شام عجب معرکه بر پا شده است که دعاگوی شما زینب کبری شده است واژه در واژه تو را بین دعـاهـا دیـدیـم در ابـوحـمـزه ات انگـار خـدا را دیـدیم در صحـیـفـه اثر مصحـف زهـرا دیدیم چتری از باور و اخلاق و مدارا دیـدیم خـاکـیـانـیـم که دنـبـال شما حـیـرانــیــم با تو همراه عـلی در شب نخـلـسـتـانـیم هیچ کس نیست شب تار عزادار که تو هیچ کس نیست اسیـر سر بـازار که تو هیچ کس نیست که با تب دل انظار که تو هیچ کس نیست پرستـار و بیـمار که تو آنکه سرخی سر انجام حسین است تویی سومین نقطه که بر نام حسین است تویی
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام سجاد علیه السلام
سـجـاده ایــم پـهــن بــرای دعــا شــدیــم نـائـل به هـمـنـشـیـن شـدن اولیـاء شـدیم تـاثـیـر کـرد خصلت خوبان به روی ما از یُـمـن سـجـده های شـمـا بـا خـدا شدیم از دسـتـبـاف بـودنـمـان خـیـر دیــده ایـم پـاخـورده ایم و از شـرفـش پُـر بها شدیم هـر نـخ ز ما مـطـهـر انفـاس دلـبر است با این حـسـاب هـم نـفـس کـبـریـا شـدیـم شکـر خدا به طالعمان مهر عشق خورد پاگـیر لطف بی حـد و حـصر شما شدیم اصلا چه حاجت است به آب و گلاب ها مـا پـاک از طهـارت این گـریـه ها شدیم وابستگی به یار اثـراتـش مشخص است فارغ ز ما چو یار شد؛ از غـصه تا شدیم هـرچند دست جـمع زمین خـورده ایم ما گـفـتـنـد عشق و پـیش قـدمهـاش پا شدیم سـجـاده ایـم قسمت ما شـور و شیـن شد یعـنـی که پـای بـوسی ابـن الحـسیـن شد امشب مدینه حال و هوایش معطر است از شوق چـشم منتظرش آسـمان تر است باران گرفت و جان دوباره به خاک داد ابـر نـگـاه تـو چـقـدر سـبـزه پرور است کـاسـه به دست ها هـمه از راه می رسند باب الـمـراد عـالـم و آدم همین در است امـشـب بـه آفـتـاب؛ قـمـر فـخـر مـی کـند در خانـۀ حسین مهـی جـلـوه گرتر است گـهـواره را نـگـاه کـنـیــد عـشــق آمــده زهراست یا حسین؛ حسن یا که حیدر است پـیـغـمـبـری چــقــدر بــرازنـده اش بُـوَد پـیـشـانـی اش تـجـلّـی نـور پیـمـبـر است طـرز نـگـاه کـردنش آیـیـنـۀ عـلـی است بر قاب صورتش رخ زهرا مصور است مــا از ازل مــلازم خــاک ره تـــوأیـــم مـا را نـوشـتـه اند گـدا چون مُقـدّر است تـا چـنـد کــفــر؟ بــادۀ ایــمــانــیــم بــده یـعـنـی که از صـحـیـفـه مـسلـمـانیم بـده هرکس ز عشق تاب و تبش شهره می شود بیش از همه غـم و تعبش شهره می شود زردی رویـش از اثـر سجـده هـای روز با اینکه سجده های شبش شهره می شود مـادر بــزرگ زاده و بـابـا شـه قـریـش خیلی بجاست گـر نسبش شهره می شود تا روز حـشر کار ابو حـمـزه اش گرفت هرکس که گشت منتسبش شهره می شود شمشیر خطبه اش کـمـر شـام را شکست اینگونه تا ابد غـضـبـش شهـره می شود نـخـلـی کـه آبـیــاری دسـت کــریــم شـد در شـهـر مـزۀ رطـبـش شهـره می شود سر میدهیم پای تو عشق است عشق عشق عـاشـق دل بـلا طـلـبـش شهـره می شود تـطـهـیـر آب وام گرفـته ز طهـر توست خورشید آسمان و زمین جای مهر توست از بس کـلام معجـزه دار تو نـور داشت خورشید شد هرآنکه به پایت حضور داشت وقتی که دست و پای تو از سجده آب شد در عرش خود خدای تو حس غرور داشت حــاجــیِّ نــا شــنــاخــتــۀ کــاروان حـج در قـافـله به یُمن تو نعمت وفـور داشت نزدیکها که جای خودش لطف ویـژه ای آقـای خـوب مـا بـه گـدایـان دور داشـت جـبـرئـیـل می رسید به پابوسی اش مـدام وقـتـی که در نـمـاز دم یا غـفـور داشت تو حضرت کـلـیمی و ادعـیه شاهد است محرابِ خانۀ تو شبـاهت به طور داشت لطـف دعـای نـیـمـه شبت بر هـمه رسید از برکت صحـیـفۀ تو دین زبـور داشت زخـم زبان و طعـنـه اگرچه زیـاد خورد ایــوب آل فـاطـمـه قـلـبـی صبور داشت آمـــاده ایــم رخـصـت افــروخــتــن بــده پــروانـه ایـم اذن ز غــم ســوخـتـن بــده اصلا چه شد که روی تو در آفتاب سوخت؟ هر وقت خورد بر لب خشک تو آب سوخت اصلا چه شد که خیمه ات آتش گرفته بود؟ در بین شعـله های عدویت کـتاب سـوخت در گـیـر و دار ردشـدن هـمسرت ز شام آتش سراغ مـعـجـرش آمد نقاب سوخت رجـالـه هـا به صورتـتـان سنگ می زدند از طعنه های شهر دلت بی حساب سوخت بـر روی زخـم گـردن تو مـرهـمی نبود وقتی که از حرارت سرب مذاب سوخت دیدی چگونه چوب به لبهای عشق خورد دیدی چگونه از غم این سر رباب سوخت یـعـقـوبِ دل شکـسته چهـل سال آزگـار چشمت به یاد روضۀ بزم شراب سوخت گفتم رباب و روز و شبم رنگ غم گرفت "بس کن ربـاب"عـمـۀ سـادات دم گرفت
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام سجاد علیه السلام
پـنـجـم مـاه ناب شـعـبـان است شور و شادی به سینه مهمان است آسمان غرق نـور ایـمـان است فُلک ومُلک ومَلک غزلخوان است شکر حق ذکر ما و سلطان است این پـسـر آبـروی ایـران است آمــده روح مـنـبـر و مـحـراب پـــســـر آســـمــانـــیِّ اربـــاب چهره ای با صفـاتر از مهـتاب دلبـری ناب و گـوهـری نایاب اصل حبل المتین روز حـساب زیـنـت بـنـدگـیُّ و ایـمان است اصـل و شـیــرازۀ دعـایـی تـو بـنـدۀ مـخــلـص خــدایــی تــو چـشـمـۀ نـور هــل اتــایـی تـو سـنـد عـشـق مــرتـضـایـی تـو قـاصـد ســرِّ کــربــلایــی تــو خـطبه ات از دم شهیـدان است در عـبـادت پـیـمـبـری هـستـی در شجاعت تو حـیدری هستی در نجـابـت تو کـوثـری هستی درکرم چون حسن سری هستی در حـرم شـاه دیـگـری هـستی خـیـمـۀ تـو دژ یـتـیـمـان اسـت بـی بـیِّ آســمــان پـرسـتــارت بـند و غـل شـد اسیـر ایـثـارت کـوفــه مــاتِ دم عــلـی وارت روضه داروی جـان بـیمـارت گـریه بر کـربـلای غـم کـارت شیعه مدیون چشم گریان است گـریـۀ تو بـقـای عـاشـوراسـت صبـرتو سـرِّ مکـتب مـولاست آه تـو سـهـم دشـمـن زهـراست کـربـلا بـا دعـای تو پـیـداسـت آرزوی تــو وعـــدۀ آقـــاســت جمعه ای که ظهور در آن است
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام سجاد علیه السلام
بـیـایـیـد عـشـق را عـبـادت كنیم به سـجـاده عـرض ارادت كـنـیم در این خشك سال صداقت شبی دو ركعـت محـبـت تـلاوت كنیم « تمام عـبـادات ما عـادت است به بی عادتی كاش عادت كنیم» بـیـایـیـد نـوبت بـگـیـریـم و بعـد صف عـاشـقـی را رعایت كـنیم همین كه در این صف نشستیم پس بـیـایـیـد شـكــر ولایـت كــنــیــم شـب سـوم عـاشـقـی های ماست دوبـاره كـمـی عـشق نیت كـنـیم مـجـال عـبـادت به عـالـم رسیـد بـهـار مـنـاجـاتــیـان هـم رسـیـد به چشم زمین تا كه مهمان شدی به عـمـر پدر راحت جـان شدی تــو از مــادری آریـایــی نــژاد و از مـا و فـرزنـد ایـران شـدی عجم با تو شأنی دگر یافت چون تو فـامـیـل با شهر سلـمان شدی پر از لحظه های ركوع و سجود و تـنـدیـس خـاكـی ایـمـان شدی تو هستی؛ قـناعت چه معـنا دهد مگر نه كه لبریز احـسـان شدی كـریـمـانـه مـا را بـخـر حضرتا تـو كـه آبـروی كـریـمـان شـدی نـوشـتـم كـه مـهـتـاب مـن آمــده عــلــی ابــن اربــاب مـن آمــده
: امتیاز
|
سرود ولادت امام سجاد علیه السلام
آمـده نـور دل خـون خـدا، سـیّد السّاجدین روشنی بخشِ دل و جان حسین، زین العابدین آمده نور ارض و سـما چارمین رکن دین خدا بر دو عالم تهـنیت باد مــقــدم امــام ســجّــاد سـیّـدی امـام سـجّـاد؛ سـیّـدی امـام سـجّـاد (۲ ) ***************************** می دَمَد ز مَهد و قـنـداقـۀ او، نـور ولایت از دم او جان گرفته تا ابـد، جـسم عبادت آمده مــولای عـالـمـیـن وَجهِ رب،علی بن الحسین دلـبـر هـمه خـوش آمد گـل فـاطـمه خوش آمد سـیّـدی امـام سـجّـاد؛ سـیّـدی امـام سـجّـاد (۲ ) ***************************** نظری به حال و روز ما نما، ای به عالم شفیع در دل شکسته ام فـقـط بُوَد، آرزوی بـقـیع مَدَد،ای به قربان رحمتت تا شَوَم زائر به تربتت جانِ جـان سُرور سینه بـرکـت شـهـر مـدیـنـه سـیّـدی امـام سـجّـاد؛ سـیّـدی امـام سـجّـاد (۲ )
: امتیاز
|
سرود ولادت امام سجاد علیه السلام
آمد یـوسف پـیـغـمـبـر، آمـد روح دعـا نور افشان شده در عالم، ماه خون خدا آمـد آیـۀ شـیــدایـی؛ یـاس گـلـشـن زهــرایـی؛ مـعــنـایـی ز دل آرایـی بحر جود و عطا نور زین العابدین؛ در سماوات و زمین؛ روشنایی میدهد؛ بر دل عالم یا علی بن الحسین؛ یا علی بن الحسین؛ یا علی بن الحسین؛ یـوسف زهـرا ******************************************** نــور دیـدۀ ثــارالله؛ آمـد خـیـر الـعـبـاد مسکـیـنـان کـرامت را؛ آمد باب مـراد نـورانـی شـده بـیـت الله؛ از نـور رخ وجـه الله؛ آمـد هـستـی و جـانـان ســیـد الـشّـهــدا یا امام العارفین؛ سیّدی بر ساجدین؛ مُحرم عشق توأند؛ کعـبه و زمزم یا علی بن الحسین؛ یا علی بن الحسین؛ یا علی بن الحسین؛ یـوسف زهـرا ******************************************** مشغول گنهم هر دم، جـرمم گشته عیان کـن آمـاده مـرا آقـا، از بـهـر رمـضـان ای که روح دعـا هـستی؛ مولای سُعَـدا هستی؛ لطفی کن که شویم اهل اشک و ذکر و دعا مـدح تو روی لبم؛ نـور تو ماه شبـم؛ گـرم یـا رب یا ربـم؛ با ولای تو یا علی بن الحسین؛ یا علی بن الحسین؛ یا علی بن الحسین؛ یـوسف زهـرا
: امتیاز
|
سرود ولادت امام سجاد علیه السلام
پخش سبک ۱ پخش سبک ۲ ( به سبک خانۀ زهرا و علی ) شاده دلِ ارض و سما؛ گوهر نایاب آمده روح مناجات و دعا؛ دلـبـر ارباب آمده حُسنِ خدایی مثل اون؛ چشم دو عالم ندیده از کرمش بر عاشقا؛ خون خدا عیدی میده کعبۀ دلها یا علی؛ یوسف زهرا یا علی(۲) ************************* زادۀ زهرا یا حسین؛ قلب ماها بی قراره از قدم گل پسرت؛ باران رحمت می باره شعر ولایت می خوانیم؛ با یه دلِ بی تاب آقا ما صدقه از تو میخوایم؛ سائلارو دریاب آقا کعبۀ دلها یا علی؛ یوسف زهرا یا علی(۲) ************************* حاجت ما رو روا کن؛ آرزوی ما همینه به زودی زود ما بشیم؛ زائر شهرمدینه همراه سیّد عـلـی و؛ یـاد امـام و شـهـدا هم یه سفـر زائـر تو؛ هـم یه سفرکرببلا کعبۀ دلها یا علی؛ یوسف زهرا یا علی(۲)
: امتیاز
|
سرود ولادت امام سجاد علیه السلام
پخش سبک ( به سبک: ماه رسول خدا؛ شد پر نور و ضیا) نور دو عین آمده؛ گـل حسین آمده دلِ همه شاد؛ آمده حـضرت سجّـاد چهارم ولـی آمده؛ سبـط علی آمـده دلِ همه شاد؛ آمده حـضرت سجّـاد کرده طلوع از افقِ نورِ عصمت خورشید و ماه تـبـریک بگـیـم امشب همه به آقا اباعـبدالله تابِ این وجـودِ بـی تـابـم آمـد جـلـوۀ طـلـعـت مـهـتـابـم آمـد مصحـف نـور جـمـال ثـارالله یـاس وریـحـانـۀ اربــابـم آمـد سیّدی یا عـلـی جان؛ سیّدی یا عـلـی جان؛ سیّدی یا عـلـی جـان (۲) ******************************************* فـروغ انـجـم مـا؛ امـام چـهـارم ما دلِ همه شاد؛ آمده حـضرت سجّـاد سیّد و سَروَر ما؛ شـفـیع محشر ما دلِ همه شاد؛ آمده حـضرت سجّـاد آمده ماهی بی قرین،حقّ الیقین،یعسوب الدّین سـیّـد خیل ساجـدین، حضرت زین العـابدین ای ولای تو مرا صوم و صلاة ای تو آبـروی ذکـر و مناجات ای ولیّ حق به ارض و سماوات بر جـمال تو درود و صلوات سیّدی یا عـلـی جان؛ سیّدی یا عـلـی جـان؛ سیّدی یا عـلـی جـان (۲) ******************************************* به اهل ارض و سما؛ برای اهل ولا یـار و شفـیـعی؛ تو خورشید بقیعی مظهر جود و سخا؛ گوهر بحر عطا یـار و شفـیـعی؛ تو خورشید بقیعی دل شـکـسـتـه ام آقـا تـنـگِ بـرای مـدیـنـه مرغ دلم یابن الزهـرا کرده هـوای مدیـنه رُکن و ذکری و قیام و قعـودی هم قنوت و هم رکوع، هم سجودی عُمری از داغ پدر گریه کردی شـاهـد مـصـیـبـت بـابـا بـودی سیّدی یا عـلـی جـان؛ سیّدی یا عـلـی جـان؛ سیّدی یا عـلـی جـان (۲)
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام سجاد علیه السلام
ای شمس ولایت! قـمـرت باد مبـارک ای بهـر کـرامت! گهـرت باد مبـارک ای پنجم شعـبـان! سحـرت باد مبارک ای مـادر ایـران! پـسرت بـاد مبـارک آیـیــنـۀ حـسـن ازلــی زادهای امـشـب در کعـبۀ توحـید، عـلـی زادهای امشب بـنگـر به سـرِ دست، جـمـال ازلی را چـارم وصی احمد و نجل سه ولی را خـورشـیـد فــروزنـدۀ انـوار جـلـی را رخـسـار عـلـیبـن حـسیـنبـنعـلـی را دیــدار حـسـیـن دگــرت بـاد مـبـارک مـیـلاد گـرامـی پـسـرت بــاد مـبارک این فرشنشینی است که خود عرش مقام است این حمد و رکوع است وسجود است وقیام است ایـن قـائـمـۀ دائـمـۀ هـفـت نـظام است این نجل سه مولا پدر هشت امام است ما را نه همین در حرمش روی نیاز است بر دامن او دست همه خلق، دراز است قـرآن حـسیـنبنعلی مصحـف رویش جان دو جهان بسته به یک تار ز مویش خورشید برد سجده به خاک سرکویش حق است اگر خضر چکد ز آب وضویش انـوار خـدا مـوج زنـد در جــلــواتـش از خالق و از خلق درود و صلـواتش این یوسف زهرا پسر یوسف زهراست در چرخ ولایت قمر یوسف زهراست در بحر امامت گهر یوسف زهراست در سلسله پیغـامبر یـوسف زهـراست در قافلـه مـولاست هـمـه قـافـلـهها را در سلسله یـار است همه سلـسلهها را در هر طپش قـلـب بوَد ذکـر خـدایش پـیـوستـه دعـا مـنـتـظـر حال دعـایش دلهای حسینی همگان صحن و سرایش گل بوسۀ جبـریل به خـاکِ کفِ پـایش والله اگــر حـکــم ز داور بــســتــانــد دانـد کـه در از قـلـعـۀ خـیـبـر بستـاند فرزند شهادت، پدر صبر و شکیب است مولای وجود است، نگویید غریب است بیمار نخوانید، طبیب است، طبیب است مانند علی نیز خطیب است، خطیب است گـفـتـار رسـایـش چو شنـیدند صحـابه گـفـتند علی خوانَد چو در کوفه خطابه ای بـوسـه زده خـون خـدا بر دهن تو ای مـثـل نـبـی وحـی الـهـی سخـن تو تو شمع و همه خلق جهـان انجـمن تو یـوسـف شـده دلـبـاخــتـۀ پـیـرهـن تـو دریاست جـگـر تـشنـۀ اشک بصر تو گـردیـده اجـابت هـمـه جا دور سر تو یـاس نـبـوی، لالـۀ حـمـرا به تو نـازد نخل رطب و سینۀ صحرا به تو نازد بر نیزه سر یـوسف زهـرا به تو نازد هم فاطمه، هم زینب کبرا به تو نـازد در عیـن اسـارت به همه خلـق امیری خصم است اسیر تو که گفته تو اسیری اوصاف تو بیرون بوَد از حد و شماره هر لحـظۀ تو در نظـر ماست هـزاره از ماست اطاعت، ز تو یک لحظه اشاره عـالـم هـمه بر جـود تو دارند نـظـاره زنجیر به فـرمـان تو پیچـید به دستت بـالله قـسـم نـام اسـیـر است شـکـسـتت بـیاذن تو بر تو نـرسـد سنگ لب بام گر حکم کنی شام شود تیرهتر از شام در سلسله صد سلسله با یک نگهت رام معراج چهل روزۀ تو برتر از اوهـام پـیـغــامـبــر خـــون امــام شـهــدایــی هر سو که کنی روی در آغوش خدایی ای مـلـک خـداونـد تـعـالـی حــرم تـو ای عـالـم هـستی همه ظـرف کـرم تو جـان یـافـتـه عیـسای مسیـحا ز دم تو خـوبـان دو عـالـم هـمـه خـاک قدم تو میثم که بوَد دست گـدایـیـش به سویت آیینــۀ دل شستـه بـه خـاک سر کویت
: امتیاز
|
مدح و ولادت زین العابدین امام سجاد علیهالسلام
ای اهل دعـا! روح دعـا بـاد مـبـارک در دیــده تـجـلای خــدا بــاد مـبـارک جـان در بــدن عـالـم ایـجـاد مـبــارک این سورۀ قدر و زُمر و یوسف و طاهاست این سیـد بـطحا پـسـر سیـد بـطحاست
: امتیاز
|
مدح و ولادت زین العابدین امام سجاد علیهالسلام
امشب خـدا بر یوسف زهـرا پسر داد امشب خـدا شمس ولایت را قـمر داد قرص قـمر نه بلکه خورشیدی دگر داد از ماه و از خورشید گردون خوب تر داد بـر زادۀ خـیـر الـبـشـر خـیـر الـبـشـر داد جان ها فـدایـش باد کو جان حسیـن است این بهـترین نجـل امیرالمـؤمنین است این افـتخـار بانوی ایران زمین است این جان قرآن روح ایمان رکن دین است این طا و ها و حا و میم و یا و سین است ایـن سـیّـد سـجّـاد زیـن الـعـابـدیـن اسـت این بـر فـراز دست، قـرآن حـسیـن است آئـیـنـۀ حُـسن رسـول اکـرم اسـت این مولای کلّ عالم است و آدم است این احیاگر جان دو صد عـیسی دم است این دُرِّ سه دریا هشت گوهر را یم است این ای شـهـربـانـو شـهـریـار عـالم است این مـاه تـو و خـورشـیـد تـابـان حسین است تکبـیـر می بوسد دهـان وقـت نمـازش چشم دعـا در ره به هنـگـام نـیـازش آیـد ز شـش سو استجـابت پـیـشبـازش قــرآن بـود دلـدادۀ صـوت حـجـازش تـوحـیــد جـوشـد از صـدای دلـنــوازش در عضو عضوش روح ایمان حسین است بـایـد دوبـاره در جهـان پـیـغـمـبـر آید از بـیـت حـقّ بنت اسـد با حـیـدر آید وز بهـر حـیدر همچو زهـرا همسر آید همچون حسیـن از دامن آن مـادر آید شـایـد کـه زیـن الـعــابــدیــن دیـگـر آیـد کاین پنج تن را روح و ریحان حسین است از سجـده های او عـبادت یافـت زینت وز خاک درگاهش سعادت یافت زینت وز او بـزرگیّ و سـیادت یافت زینت با صبح میـلادش ولادت یافت زینت وز خـطـبـۀ گرمش شهادت یـافت زینت این خـطـبـه فریادِ خروشان حسین است وجــه خــدا مــاه جـمــال نــازنـیـنـش نقش گُـل روی مـحـمّـد در جـبـیـنـش دست امیـرالـمـؤمـنـیـن در آسـتـنـیـش خورشید پیـشانی گذارد بر زمـیـنـش عــلــم تــمــام انــبــیـا نــقـش نـگــیــنـش در سینه اش دریای عـرفـان حسین است این است کز سـوی خـداوند مـبـیـنـش آمــد نــدای انـت زیـن الـعــابـدیـنـش گوید به صورت آفرین نقـش آفـرینش خوانند ره پویان حقّ حقّ الـیـقـیـنـش از آستـیـن ریزد دو صد روح الامیـنـش سر تا قدم جان است و جانان حسین است زنـجـیـرها وقـت دعـا هـم صحبت او شـمـشـیرها روز غـزا در خـدمت او بـعـد شـهـیدان شد اسـارت نهضت او دشمـن چهـل مـنـزل ذلـیـل عـزّت او یــادآور احــزاب و خــیــبــر قــدرت او حـتـی زبـانـش تـیـغ بُـرّان حـسیـن است ای ذات حـقّ مشتـاق یا رب یا رب تو ای قـدسـیـان محـو منـاجـات شب تـو ای عـرشیان را بال، فرش مکـتب تو ای انـبـیـا را شـعـلـۀ تـاب و تـب تـو ای ذکــرهـا لـب تــشـنـۀ لـعــل لـب تــو هر ذکر تو یک دُرّ غـلطان حسین است تـو کـیـسـتـی پـروردۀ خـون خــدایـی سـر تا قـدم خـورشید حُسن ابـتـدایـی الـحـق کـه اربـاب دعـا را مـقـتـدایـی با احمد و زهرا و حیـدر هم صدایی تـو مـطـلـع الانـوار مـصـبـاح الـهـدایـی روی تو خـورشید درخشان حسین است صـدها کـلـیـم الله هـزاران پـور مـریـم بـاید وضـو گـیـرنـد زآب چـاه زمزم تـا از تـو گـویـنـد ای ولـی الله اعـظـم این کار ناید از هـزاران هـمچو میـثم گر می زنـم یک عـمـر از مـدح شما دم فیض شما و لطف و احسان حسین است
: امتیاز
|
سرود ولادت امام سجاد علیه السلام
پخش سبک (به سبك ﺭﺏ ﺻﻞ ﻋﻠﻲ ﻣﺤﻤﺪ) اﺯ ﻣـﺪﻳـﻨـﻪ ﺳـﺮ زده ﺁﻳـﻴـﻨــۀ اﻧــﻮاﺭ داﻭﺭ ﺯاﺩۀ اﺻﻼﺏ ﺷـﺎﻣـﺨـﻪ و اﺭﺣــﺎﻡ ﻣـﻂﻬـﺮ ﺩﺭﻭﺩ ﻛﻌﺒﻪ ﺑﺮ، ﻋﺒﺎﺩ الصالحین ﺳﻼﻡ ﺳﺠﺪﻩ ﺑﺮ، اﻣﺎﻡ الساﺟﺪﻳﻦ ﺭَﺏِّ ﺻَﻞِّ ﻋَـﻠَﻲ ﻣُﺤَﻤَّﺪ؛ ﻣُﺤَﻤَّـﺪٍ ﻭَ ﺁﻝ ﻣُﺤَﻤَّﺪ ﻋﻠـﻲ اﺑﻦ اﻟﺤﺴﻴﻦ؛ ﻋﻠـﻲ اﺑﻦ اﻟﺤﺴﻴﻦ (۲) ************************** ﻗـﺒـﺮ خاکیّ ﺷﻤﺎ ﺷﺪ ﻛـﻌـﺒـﻪ ﻫﺮ ﻗﻠﺐ ﺁﮔﺎﻩ ﻭﻣﻦ اﻋـﺘـﺼـﻢ ﺑـﻜـﻢ ﻓـﻘـﺪ اﻋـﺘـﺼـﻢ ﺑـﺎاﻟﻠﻪ ﺗﻮﻳﻲ ﺟﺎﻥ ﻧﻤﺎﺯ، ﺗﻮﻳﻲ ﺭﻭﺡ ﻗﻴﺎﻡ ﺑﻪ ﺟﺴﻢ تو دﺭﻭﺩ، ﺑﻪ ﺟﺎﻥ ﺗﻮ سلام ﺭَﺏِّ ﺻَﻞِّ ﻋَـﻠَﻲ ﻣُﺤَﻤَّﺪ؛ ﻣُﺤَﻤَّـﺪٍ ﻭَ ﺁﻝ ﻣُﺤَﻤَّﺪ ﻋﻠـﻲ اﺑﻦ اﻟﺤﺴﻴﻦ؛ ﻋﻠـﻲ اﺑﻦ اﻟﺤﺴﻴﻦ (۲) ************************** ﻣﻦ اﮔﺮ اﻳﺮاﻧﻲ ام ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺒـﺎﻫﺎﺗﻢ ﻫﻤﻴﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ از اﻳﺮاﻥ ﻣﺎﺩﺭ ﻭاﻻﻱ ﺯﻳﻦ اﻟﻌﺎﺑﺪﻳﻦ اﺳﺖ ﺑﻮﺩ لطف ﺧﺪا، ﻭﻻﻱ اﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﺳﺮ ﻭ ﺟﺎﻧﻢ ﺷﻮﺩ، ﻓﺪاﻱ اهلبیت ﺭَﺏِّ ﺻَﻞِّ ﻋَـﻠَﻲ ﻣُﺤَﻤَّﺪ؛ ﻣُﺤَﻤَّـﺪٍ ﻭَ ﺁﻝ ﻣُﺤَﻤَّﺪ ﻋﻠـﻲ اﺑﻦ اﻟﺤﺴﻴﻦ؛ ﻋﻠـﻲ اﺑﻦ اﻟﺤﺴﻴﻦ (۲)
: امتیاز
|
سرود ولادت امام سجاد علیه السلام
پخش سبک (به سبک آمد آمد جـلوۀ حیّ سرمد) جلوه گر شد نور مهـر سعـادت سَروَری که به کرم دارد عادت آمد آمد روح ذکر و عبادت ، مبارک مبارک من که نور از رخ آن شاه و ولی میگیرم عیدی از دست حسین بن علی می گیــرم نگار نازنین خوش آمد سید الساجدین خوش آمد ولیُ الله ولیُ الله ، مدد مولا مولا مولا مولا *************************** شکـر للّه شُـهـره در عـالـمـیـنـم گشته جاری اشک شوق از دوعینم که گدای علی بن الحسینم ، از ازل تا ابد رفته از کف زشعف قرار و صبر وتابم غنچه زد یـاس بهشت عصمت اربــابــم امام ُ العارفین خوش آمد سید الساجدین خوش آمد ولیُ الله ولیُ الله ، مدد مولا مولا مولا مولا *************************** نور خود را در دلم جـا کن آقا گـره های عـمـر ما وا کن آقـا یک مدینه روزی ما کن آقا ، یا مولا یا مولا از مـدیـنـه همه گـویـنـد به اشک و با آه هــر که دارد هــوس کـربـبـلا بـسـم الله همگی به سوی کربلا برویم با ذکر یا زهرا ولیُ الله ولیُ الله ، مدد مولا مولا مولا مولا
: امتیاز
|
مدح و ولادت زین العابدین امام سجاد علیهالسلام
نـور حق می دمد از مشرق سجـادۀ تو چه شکوهی ست در این زندگی ساده تو میرود ازنظرش جنت وملک وملکوت آنکه از روز نخـسـتین شـده دلـدادۀ تو زمزم و کوثر و تسنیم به وجد آمده اند از زلالــیّ مــی و روشـنــی بــادۀ تــو هر کسی معجزۀ چشم تو را باور کرد می شــود بــنــده ولــی بـنــدۀ آزادۀ تـو با کرامات نگـاهت دل هر عـاشـق را می بـرد سمت خـدا روشـنـی جــادۀ تو آمدی تا به جهـان نـور یقـیـن برگـردد نور ایمان و سعـادت به زمین برگردد مکه با مـقـدم تو عـطـر بـهـاران دارد دیــدۀ روشـن تو رحـمـت بــاران دارد کعـبـه بر شـانۀ لطـف تو توکـل کـرده با نفـس های مسـیحـایـی تو جـان دارد مثل جدّت تو نهادی حـجـر الاسـود را ور نه بی مرحمتت قامت لرزان دارد هر کسی در دل او نور ولایت جاری ست به کرامات تو و چـشم تو ایـمـان دارد از نگاهت همه اعجاز و یقین می بارد چـشم هایت چـقـدر تـازه مسلـمان دارد آیـه آیـه کـلـمات تـو هـمـه روشـنـی اند خط به خط مصحف تو جلوۀ قرآن دارد لحـظـاتت همه از نـور خـدا لـبـریـزند مگـر این شـوق الهــی تو پـایـان دارد شب گذشت و سر تو بر روی تربت مانده درعروجی تو ولی شوق عبادت مانده با تو هر لحظۀ من بوی خـدا می گیرد عطر اخلاص و مناجات و دعا می گیرد بچـشـان بر دل مـا طـعـم عـبـودیّت را سجـده هـامان به نگـاه تو بهـا می گیرد تو ولی نعـمت ما و همه عبـدت هستیم رحـمت واسعـه ات دست مرا می گیرد تا بقـیعـت دل شـیـدای مـرا راهـی کن عشق از گوشۀ چشمان تو پا می گیرد آنقـدر بنـده نـوازی که دل چون من هم عـاقـبت تـذکـرۀ کـرب و بلا می گـیرد بـانی روضـۀ اربـابی و بـاران بـاران چشمم از محضر تو اذن بکا می گیرد از تو بر گردن اسلام چه دِیْـنی مـانده با فـداکـاری تو شـور حـسیـنی مـانـده رهـبـر جـان به کـف اهــل ولایـی آقـا مظهـر بی بــدل صـبـر و رضـایی آقا به تو وعزت و ایثار و شکوهت سوگند عــلــم افــراشـتـۀ خــون خــدایــی آقـا بیـرق نهـضت اربـاب به روی دوشت وارث ســرخـی خـون شــهــدایـی آقـا خطبۀ حیدری ات کـاخ ستم را لـرزاند دشـمـن تـو نـبــرد راه بـه جــایـی آقــا کربلا را که تو به کوفه و شام آوردی هـمه دیـدنــد که مـصبـاح هُــدایـی آقـا مصحف چشم تو ازعشق حکایت دارد راوی غـیـرت و ایـمـان و وفـایـی آقـا دیـدۀ غــرق به خـون تـو گـواهی داده تـو عــزادار چـهــل سـال مـنــایـی آقـا اشک هم از غم چشمان تو خون میگرید زائـر جـان به لب کـرب و بـلایـی آقـا چشم های تو از آن ظهر قیامت می خواند دم بدم درهمه جا داشت مصیبت می خواند غـربت و بی کـسی قـافـلـه یـادت مانده شـام انـدوه و شـب هـلهـله یـادت مانده خار غم چشم تو را باز نشانده در خون پـای زخـمـی و پُر از آبـله یادت مانده در خرابه قـدِ تو خم شده از داغ عظیم قـامـت خــم شــدۀ نــافـلـه یـادت مـانده زخـم بی مـرهـم هـر روز اسـارت آقا سالها سلـسلـه در سلـسله یـادت مـانـده سالیانی ست که این داغ شهـیدت کرده تـلخـی طعـنـۀ صد حرمله یـادت مانده قاتلت درد و غم و بی کسی عاشوراست سالیانی ست دل زخمی ات ارباً ارباست
: امتیاز
|